متعاقب افزایش درگیریها و تهدیدات اسرائیل برخی کارشناسان وقوع جنگ علیه لبنان را حتمی و قریب الوقوع میدانند.
البته آنچه فعلا هم در جبهه شمالی میان اسرائیل و حزب الله در جریان است دستکمی از یک جنگ ندارد؛ اما جنگی با دامنه آتش محدود است که در هفتههای اخیر گسترش یافته است. اما آنچه مورد نظر است، جنگی گسترده مانند جنگ غزه است، و پرسش این است که آیا رخ میدهد یا خیر؟
پاسخ به این پرسش دشوار است؛ به ویژه زمانی که شرایط جنگی حاکم باشد و تنها نبود تصمیم پیشینی تعیین کننده نباشد؛ چه بسیار جنگهایی که در طول تاریخ "ناخواسته" رخ داده است. با این حال، پیشبینی نگارنده این است که علی رغم بالا گرفتن تهدیدها، احتمال وقوع جنگ گسترده علیه لبنان «تا این لحظه» زیاد نیست. اما آنچه بیشتر از جنگی تمام عیار محتمل است، وقوع «یک درگیری جدی» با عبور از دامنه آتش کنونی است.
از همان اکتبر گذشته، تلاشهای دیپلماتیک مستمری چه منطقهای چه بینالمللی (از جانب فرانسه، آمریکا و آلمان و..) برای پایان درگیریها در جبهه شمالی در جریان است، اما هیچ کدام مثمر ثمر واقع نشده و دلیل آن هم این است که حزب الله توقف درگیریها را به توقف جنگ غزه منوط کرده است.
جدا از حملات مستمر حزب الله، تخلیه برخی شهرکها و کوچ دهها هزار اسرائیلی به مناطق دیگر فشار مضاعفی را بر دولت اسرائیل وارد کرده است. اخیرا همین شهرکنشینها به معترضان خیابانی علیه نتانیاهو پیوسته و دیشب با مشارکت خود بزرگترین تظاهرات را از هفتم اکتبر تاکنون رقم زدند.
هر چند عواملی میتواند مشوق اسرائیل و نتانیاهو برای شروع جنگ تمام عیاری علیه لبنان باشد، اما به نظر میرسد که عوامل بازدارنده چنین جنگی بیشتر است. اولا، جبهه داخلی اسرائیل در وضعیت تشتت و بحرانی است و همچون اوایل شروع جنگ غزه متحد نیست. از این رو، تبعات جنگ دیگر هر چند برای طرف لبنانی بسیار ویرانگر خواهد بود، اما برای جبهه داخلی اسرائیل نیز پرپیامد است. اشتباهی که معمولا در تحلیل وضعیت دو طرف رخ میدهد، مقایسه و یکی پنداشتن میزان تابآوری جامعه اسرائیلی با جامعه فلسطینی و لبنانی است؛ در حالی که معیارهای تابآوری دو طرف متفاوت است. اساسا تابآوری جامعه نسبتا مرفه اسرائیل با زیستی غربی در چنین جنگهایی با جامعهای مثل غزه و لبنان که اقتصاد متعارفی ندارند، خیلی متفاوت است و البته عوامل تعیین کننده دیگری نیز مطرح است. اینجاست که قدرت تحمل جامعه اسرائیلی در مقایسه با آنها بسیار پایین است. به عنوان مثال، یک هزارم این ویرانگری در غزه اگر در داخل اسرائیل اتفاق میافتاد، شیرازه جامعه مبتنی بر مهاجرپذیری آن از هم میپاشید؛ اما در مقابل میبینیم که با وجود گذشت نزدیک به 9 ماه از جنگ و ویرانی نوار غزه، ساکنان آن چنین تابآوری شگفتانگیزی را از خود نشان میدهند و همین مساله باعث شده که اسرائیل در برگردان این حجم ویرانگری بیسابقه به پیروزی سیاسی موفق نباشد. ناگفته هم نماند که جبهه داخلی غزه به دلایلی منسجمتر از جبهه داخلی لبنان است.
به هر حال، در صورت وقوع جنگ با حزب الله، جبهه داخلی اسرائیل به ویژه در سایه بحران داخلی و فقدان عمق راهبردی جغرافیایی در وضعیتی نیست که به راحتی با تبعات آن کنار بیاید. کمیت و کیفیت توان موشکی حزب الله نیز با حماس قابل مقایسه نیست و حتی میتوان گفت که مواجهه اسرائیل با موشکهای حزب الله چه بسا دشوارتر از مقابله با حملات موشکی از ایران باشد و علت آن هم حضور حزب الله در مجاورت اسرائیل و به تبع آن، فاصله بسیار کم از شلیک موشک تا اهداف است که امکان استفاده از موشکهای کوتاه برد با قدرت تخریب بالا را میدهد و همین اخیرا باعث عبور تعداد قابل توجهی از موشکهای پیشرفته حزب الله از پدافند هوایی اسرائیل شد؛ در حالی که موشکهای ایران به علت فاصله زیاد باید از چند لایه پدافند هوایی در منطقه عبور کند.
در واقع اگر عامل پیشگفته مطرح بود، اسرائیلی مدتها پیش بدون ورود زمینی حملات هوایی سهمگین و ویرانگری را به لبنان انجام میداد.
ثانیا، عامل بازدارنده دیگر پیامدهای منطقهای ویرانگر چنین جنگی است که احتمالا دامنه آن تا خلیج فارس نیز کشیده شود. به همین خاطر، دولت آمریکا به ویژه در این شرایط انتخاباتی بیشتر از طرفهای دیگر نگران وقوع چنین جنگی است و به نظر میرسد که تلاش خود را برای جلوگیری از آن انجام میدهد. کما این که برخی متحدان عرب آمریکا در منطقه نیز اگر با جنگ برای نابودی حماس نوعی همدلی داشتند، اما احتمالا از بیم تبعات منطقهای مخالف جدی جنگ با لبنان باشند.
اما در کل نمیتوان با قاطعیت از احتمال وقوع جنگ یا عدم آن سخن گفت. فعلا که نتانیاهو به دلایل شخصی و سیاسی و چه بسا به امید بازگشت ترامپ به دنبال ادامه جنگ غزه است که آینده درگیریها با حزب الله به آن گره خورده است.
پایان/
نظر شما